مهر و محبت

در این وب لاگ مطالبی در زمینه موضوعات مربوط به علوم قرآنی ارائه می شود.

مهر و محبت

در این وب لاگ مطالبی در زمینه موضوعات مربوط به علوم قرآنی ارائه می شود.

فامیل لجباز من

توی اوج سنگینی دو امتحان فردام تنها دلیلی که باعث شد بیام و بنویسم تنهاییم و به خاطر سپردن اتفاقی که افتاد برای خودم تا سعی کنم این یک رفتار رو در خودم اصلاح کنم.

روز 5 شنبه همراه شوهرم رفتیم به یکی از هتل های شهر . برای قراری که بین دوست شوهرم و دختر دایی ام ترتیب داده بودم. محیط کافی شاپ هتل به شدت شلوغ و پر سو وصدا بود و انگار همه برای خواستگاری اونجا بودند. دوست همسرم به شدت کلافه بود و به گفته ی خودش نمی تونست درست صحبت کنه و از همان اول مدام زمزمه ی رفتن به جای دیگه ایی را داشت. اما دختر دایی من سفت و سخت نشسته بود همانجا و می گفت همین جا خوب است. پیشنهاد دادم که به خانه یما برویم و آنجا صحبت کنند دوست همسرم قبول کرد اما دختر دایی من باز هم سفت و سخت میگفت همین جا. ساعت 9/5 بود که بلند شدیم و دوست همسرم میخواست که حرفهایش را بزنند و قرار شد بیایند خانه ی ما که دختر دایی ام مخالفت کرد و گفت یک فرصت دیگر . 

من که از آن همه سر سختی کلافه شده بودم و چهره ی دوست همسرم متوجه شدم که او هم کلافه شده ، همسرم هم میگفت چرا اینقدر حرف خودش را میزد ؟

شاید آن همه یک دندگی و لج بازی اصلاً خوشایند نباشد اما از آن شب دارم تمرین میکنم که گه گاهی کاری که خودم دوست دارم را انجام دهم و همیشه خواسته هایم را فدای خوشایند دیگران نکنم و مدام در سرم این که فلانی ناراحت شد نتابد.

یک بار هایی هم به خواسته های همه بدون فکر به اینکه آیا ناراحتشان میکنی یا نه باید نه گفت و به خواست دل خودم بلـــــه ایی لطیف و مهربان گویم و راضی باشم از اینکه دلم را شاد کرده ام.

نظرات 1 + ارسال نظر
آنا شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 10:03 http://aamiin.blogsky.com/

اون وقت چطور ارتباط برقرار می شه؟ یک وقت هایی که واقعا خود آدم اذیت می شه آره باید نه گفت. اما این که ببینه طرف مقابل کلافه است بخواد هنوز همون جا بنشینه ... نمی دونم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.