ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بالاخره روز موعد رسید . رفتیم دکتر و بر خلاف انتظارم دکتر 1 ماه دیگر استراحت تجویز کرد .از اینکه خطر رفع شده و نیازی به عمل نبود خوشحال بودم اما 1 ماه استراحت ... با بلوایی که به پاشده بود دیگر نمی شد حرف این را زد که برویم خانه ی خودمان البته خوب حتی اگر جرئتش را هم داشتم حرف غیر منطقی ایی بود چون با تجویز هفته ایی سه بار رفتن به استخر نمی شد این پله ها را بالا پایین رفت . برای همین شد که یک راست از مطب دکتر به خانه ی پدر شوهرم آمدیم . نمیدانیم این یک ماه چطور به سر می شود ...